نتایج جستجو برای عبارت :

به رسم هر سال حلالیت میخوام ازتون❤

1 شما باید با احساس درونیتون جواب میدادید ولی فقط یه سری چیزای حفظ شده تحویلم دادید.
 
2هیشکی دقت نکرد چرا از چی میترسیو دوبار نوشتم و فقط یه بهش جواب میدادید
 
3من داشتم کاملا جدی ازتون میپرسیدم اما هیچ جواب جدی نگرفتم
 
4 سوال عنصرتون چیه یه سری گزینه داشت.مث چوب فلز خاک اتش اب باد و ......
 
5از این به بعد وقتی ازتون سوال میکنم مث ادم جواب بدید و به اسم نویسنده پایین مطلب دقت کنید.
ظهر، وسط بارون توی یه کافه‌ی خیابونی، روی صندلی کنار پیاده‌رو با دوستم نشسته بودم و داشتم کاپوچینو می‌خوردم.
از دور یه دختری داشت میومد و بهم نگاه می‌کرد.
وقتی نزدیک شد گفت شما عطیه هستی؟ عطیه میرزاامیری؟
گفتم بله.
گفت من سال‌هاست وبلاگت رو می‌خونم. پا شدم باهاش دست دادم و دعوتش کردم بیاد قهوه بخوره باهامون. که دعوتم رو رد کرد. اما یکم وایساد‌ و باهام حرف زد.
خواستم ازتون تشکر کنم.
از تک‌تک‌تون.
ازینکه بهم حس ارزشمندی می‌دید همیشه.
ازینک
مهربونترینم من امروز با تمام وجود ازتون یه درخواست دارم ازتون میخوام منو به جایی برسونید که بتونم دست خیلیااا رو بگیرم و بشم یه منجی برای براورده کردن آرزوی خیلیها من در خودم میبینم که تواناییشو داشته باشم اما مسیرشو نمیدونم از کجاست و اونو شما هستید که میدونید مهربونم ازتون میخوام با تمام وجودم که از هر طریقی که صلاح شماست و میدونید منو به اونجا برسونید تا در کنار خانواده خوبم بتونیم به خیلیها کمک کنیم نه قدرت میخوام و نه دیده شدن فقططط م
یا حییب من لا حبیب له
_ خاله! من امروز ازتون دلخور شدم، می خواستم باهاتون قهر کنم!!!
_ با من؟ چراااااا؟ مگه چی کار کردم؟
_ آره. امروز ازتون خیلی ناراحت شدم، چون نیومدین پیش من!
_ خاله من که خودم تصمیم نمی گیرم‌ کجا برم! خاله میم باید بگه این زنگ برو پیش فلانی، فلان درس رو باهاش کار کن!
_اما من دوست داشتم شما بیاید پیش من...
 
وی، در خیال خام بود که امروز محدثه رو‌ ندیدم و اونم هیچی نگفت، خدا رو شکر کرده بود که حواسش بهم نبود :||||
نگذاشت یک روز حداقل با ا
خیلی وقته ننوشتم ، دو هفته اس که عمه و عزیزترین فامیلم فوت شده ، بمانه که چقد گریه کردم و اشک ریختم
سرم داره میترکه ، اشک تو چشام جمع شده ، خدایا بعضی آدما رو چطور ساختی که اینقد عوضین ، با ت دعوام شد و ر ، استاد از زبون من یه چی گفته ، کاری که به عهده ماستو یکی دیگه با زرنگ بازی داره میگیره و جلسه میگه داشتیم و تیمو قراره هماهنگ کنیم ...
از استادا و دپارتمان متنفرم و مدیر گروه
آدمو زده میکنن ، دوس دارم بشینم خیلی رک باهاشون صحبت کنم ، ولی حیف که او
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه شما خوبان
شب قدر است و شب بازگشتن به سمت خدا. خدا همه چیز را می بخشد جز حق الناس را! حق الناس مهمه... خیلی چیزا رو از آدم می گیره... 
خیلی بدی کرده ام خواسته یا ناخواسته اش مهم نیست. بدی های داشته ام. اشتباهاتی داشتم.... دستم به خیلی ها شاید نرسد حلالیت بگیرم اینجا محل خوبی است برای حلالیت طلبیدن . حلالم کنید ! با تمام استخوان بودنم ازتون میخوام حلالم کنید اگه نمیبخشید بگویید دقیقا چه کنم که ببخشید. ازتون ممنونم. 
 
سلام!
من امیریوسفم.
یه کرم کتاب حرفه ای.
این جا میخوایم کتاب هامونو بشناسیم، انتخابش کنیم یا حتی داستان بنویسیم! خلاصه... هرچیزی که مربوط به کتاب میشه توی این جا وجود داره.
دنبال کتاب میگردی؟ ازم بپرس.
میخوای ببینی کدوم نویسنده قلمش عالیه؟ ازم بپرس.
فیلم های مربوط به کتاب هارو میخوای؟ ازم بپرس.
و یه عالمه چیز دیگه.
راستی یادم رفت بگم. منم مثل همه ی کتابخونا کتاب نوشتم و حتی تا چاپش هم رفتم ولی نشد. ولی من کتاب هایی که نوشتم توی همه ژانری هست. مثل ت
سلاااااام بر دوستان عزیز دلم. حالتون چطوره؟
متاسفانه بازگشت پر افتخار کوآلای خسته ی بیان رو اعلام می کنم. تو این وضع اقتصادی ازتون انتظار گاو و گوسفند سر بریدم ندارم. خودم یه مورچه ای چیزی پیدا می کنم می کشم...
تو این مدت کمتر از دو ماه انگار تو غار زندگی می کردم. از هیچی و هیچ کس خبر نداشتم...
بعدش قضیه ی عمل لیزر پیش اومد و مادر من دوتا گزینه پیش روم گذاشت: 1) عمل چشم و راحت شدن از شر یه عینک مزاحم 2) خرید گوشی
خب منم گزینه اول رو انتخاب کردم و چون هن
دوستتون دارم و خیلی خیلی دلم براتون تنگ شده
از صمیم قلب
همگی باید بیشتر دلتون تنگ شده باشه ولی من خیلی دلم براتون تنگ شده 
سخت‌تر کار می‌کنم تا جیمین بهتری رو بهتون نشون بدم، همیشه ازتون ممنونم
ولی شما میدونید
ما با هم هستیم و خوشحالیم
این بخاطر اینه که سلامتیم و بیمار نیستیم
میدونستیدش، درسته؟
از صمیم قلب امیدوارم که همیشه سالم و شاد باشید
همگی دوران سختی دارند و لحظاتی مثل این وجود داره
میدونم همه نمی‌تونند درکش کنند
امیدوارم بتونیم ک
مادربزرگم رفت
امشب شب اول قبرشونه
ازتون میخوام لطف کنید براش نماز شب اول قبر بخونید
بهتره بین نماز مغرب و عشا خونده بشه.دو رکعته. رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیت الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد 10 مرتبه سوره قدر خونده میشه. بعد از اتمام نماز این عبارت گفته بشه: اللهم صل علی محمد و آل محمد وابعث ثوابها إلى قبر ماه نساء بنت علی بابا
سلاااام به مهربونترینم
رسیدیم به روز تولدم روزیکه شما صلاح دونستید و من رو وارد این دنیا کردین و از اون روز شروع شد زندگی من شروعی که پر بوده از تجربه و یاد گرفتن و رشد کردن و در این بین چقدررر تغییر بوده چقدر فهمیدن و یاد گرفتن تو اووج ناامیدی برام چنان آتشی از نور ساختین که روحم پرواز کرده به سمتتون و هر وقت نگران بودم و دلتنگ و هراسناک از اینکه منو یادتون رفته جوری خجالت زده م کردین از نگاه و توجهتون که حض کردم از اینهمه عشق گاهی میمونم من ع
گاهی وقتها یه حرف هایی توی دلته که نمیتونی بگی به کسی ، انقدر تو دل و ذهن و فکرت میمونن تا تبدیل به درد میشنگاهی وقتها به چیزهایی فکر میکنی و به نتایجی میرسی که همیشه ازشون فرار میکردی
گاهی وقتها اتفاقاتی برات میفتن که خودت رو غریب و تنها میبینی ، راضی میشی که حتی یه سایه نگهبانت باشه اما همونم نمیتونه باشه... نمیدونم چرا
گاهی وقتها زندگیت میشه مثل من! به خودت میای و میبینی خیلی وقته که نه تنها هیچ چیز اونطوری که تو میخواستی نبوده بلکه خلاف است
یه سوال به شدت جدی دارم ازتون:
لطفا لطفا لطفا جواب بدید...
منو چطور میبینید؟؟؟
ینی امممممم اگه یه نفر ازتون بپرسه ریحون چه جور آدمیه چی جوابشو میدید؟؟؟
ظاهری نه ها!!!
شخصیتم...اخلاقم...اصا آدمی هستم که یکی بتونه روم به عنوان یه آدم حساب باز کنه؟؟؟
در کل شخصیتمو تو یه جمله خلاصه کنید....
ادامه مطلب
خانوم‌های خوشگلی که ازین جا رد میشین میخوام ازتون راهنمایی بگیرم.
ما دخترا باید پشت هم باشیم همیشه.
خب دوستان اگه پسری بشدت بنظر شما سکسی باشه چیکار میکنید؟
۱ شب با عکسش میزنیم
۲ براش نود میفرستیم تا از کله ش دود بلند شه
۳ سرمون رو به درس و جاهای دیگه گرم میکنیم تا یادمون بره
۴سایر موارد(با رسم شکل)
دوستان
یه نفر رو میخوام بیدار کنم ساعت 2 بعدظهرررررررررررررررررررررررررررررررر
اما پا نمیشه سخت داره مقاومت میکنه‍♀️‍♀️‍♀️
ازتون میخوام نفری یه جمله سنگیییییییییییینننننننن براش بذارین بلکه ارشاد شد و تصمیم گرفت بجای 4 بعدظهر دو بلند شه✋
جملتون سنگین باشه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
همکاری بنمایین پلیییززززززززززززززززززززززززززززززززز
خدا به ازای هرجمله قشنگتون اجرتون بده ایشالا
زبان به صورت کاملا مستقیم میزان شعور و ادب و شخصیتتونو نشون میده و تصویری ازتون ارائه میده که شاید هیچ وقت نتونید اصلاحش کنید 
پس یاد بگیریم کنترلش کنیم!
اینکه هرچی دلمون خواست ب زبون بیاریم الزاما نشانه رک بودن و شجاعت و صمیمیت نیست دقیقا نشانه ی نفهمی و حماقته :)
یه سوال به شدت جدی دارم ازتون:
لطفا لطفا لطفا جواب بدید...
منو چطور میبینید؟؟؟
ینی امممممم اگه یه نفر ازتون بپرسه ریحون چه جور آدمیه چی جوابشو میدید؟؟؟
ظاهری نه ها!!!
شخصیتم...اخلاقم...اصا آدمی هستم که یکی بتونه روم به عنوان یه آدم حساب باز کنه؟؟؟
در کل شخصیتمو تو یه جمله خلاصه کنید....
ادامه مطلب
سلام به همگی ^_^امیدوارم حال همه‌تون خوب باشه و روزای آخر سال رو به بهترین نحو بگذرونید و خوشحال باشید.قراره بشینم تو تعطیلات فیلم ببینم و ازتون خواهشی که دارم اینه که هرکسی بهترین فیلم سینمایی (حتی انیمه سینمایی) تو عمرشو پیشنهاد بده تا من ببینم.خیلی ممنون! حیف این ۱۰۰ گیگ زود باید تمومش کنیم...
من هر کاری دلم بخواد میکنم به هیچکسم مربوط نی
حالت تحو هستم که هستم به تو چه مربوط
دلم میخواد رابطه یسریا رو به گ.ا بدم بازم به تو چه مربوط
الان مثلا اون عطستون شاه کار کرده تونسته اینجا رو پیدا کنه؟؟؟؟؟؟ فکر میکنین میترسم؟؟؟
من اینجا هستم نظراتم بازه که ثابت کنم همچین پخی هم نیستین ازتون بترسم
بی تی اسم ارزونی خودتون
یه ضرب المثلی هست بین ماها که میگیم: اون دردی که تو رو نکُشه قوی ترت میکنه.
اجازه میخوام ازتون که در این باب مخالف باشم. به نظر من اون دردی که نتونسته تو رو بکُشه درسته که نکشتت ولی مطمئنا بهت آسیب زده، پیرت کرده، شکسته ات کرده و روحت رو زخمی که کرده. همه چی که مردن نیست بالام جان!
مگر ماها بعد از رنج بسیار کشیدن سر یک مصیبت، دیگه میتونیم همون آدم قبل بشیم؟ 
وقتی با دختر یه خانواده ازدواج می‌کنین، لطفا بعدش یه‌طوری نباشین که آدم روزی هزار بار خودشو واسه اون لحظه که ازش پرسیدن:"نظرت چیه؟" و جواب داده:"من مخالفتی ندارم" لعنت کنه.
یا به این فکر کنه چطور می‌تونه پاره‌ی جیگرش رو ازتون پس بگیره..
پ.ن: هیچی نشده، با دومادمون دعوا نکردم. ناراحتم نیستم. فقط خیلی وقت بود رو دلم مونده بود این حرفا..
میخوام برای یادگیری بهتر پایان هر پروژه ای که کار میکنیم یک تمرینی هم درنظر داشته باشم.لطفا کمک کنین و در قسمت نظرات همین پست بهم بگین که بعد از اینکه تمرین رو بهتون گفتم چطوری تمرینا رو ازتون تحویل بگیرم تا نقاط ضعف و قوتتون رو بهتون بگم؟!
لطفا نظراتتون رو بهم بگین.خیلی ممنون.
از کاکتوس تنها می گفتم. از صخره بی کس می گفتم. از رود آواره می گفتم. نه انتظارش نبود، تجربه کنم. انتظارش نبود، بغض کنم. 
آدمی کم انتظاری هستم از دیگران ولی حالا در انتظار یک نفرم. با امید آمدنش، نفس می گیرم و با خیال رفتنش، اشک می ریزم.
بچه ها عاشق کسی نشید که ازتون دوره، وگرنه اگه حسی بهتون نداشته باشه، هر بار که میگید: دوستت دارم. اون فقط سین می کنه...
سلام. از اونجایی که نوشته های شما برام معنای زندگی میده و با خوندنشون حس خوب زندگی رو برام منتقل میکنه ، تصمیم گرفتم ( البته با توصیه های شما) نوشتن رو همین جا بعد از مدتها شروع کنم و خواستم همین جا ازتون تشکر کنم. :)
البته میدونم که به خوبی نوشته های شما نمیشه ولی تا جایی که میتونم سعی میکنم بهتر بنویسم. 
سلام طاعات و عبادات تون قبول
یک راهنمایی ازتون می خواهم، من امسال کنکوری ام ولی اصلا مثل یک کنکوری درس نخوندم و اینکه خیلی از خودم پشیمونم و به دنبال یه راه چاره هستم و می خواهم که جبران کنم حتی اگر یک ماه دیگه باقی مونده باشه و می خوام شما از تجربه هایی که داشتید به من بگید شاید بتونید یه کمک کوچکی به من بکنید که به تونم مسیر زندگیم رو هدر ندهم
جالبه که همون روزی که من داشتم به آخرین پیامم نگاه می‌کردم پی‌ام بده هنوزم نمیخوای حرف بزنی؟و جالب‌تر اینکه واقعا برام فرقی نداشت. جالب بود که اون اعتماد به نفسی که قبلا برام جذاب بود الان روی اعصابم بود. فروتن بودن چیزی ازتون کم نمیکنه بچه‌ها.فروتن و متواضع باشیم.پیمان پیمان، فروتن باش الاغ.
سلام این یه پست موقت که ازتون راهنمایی می خوام
من میخوام یه mp3 player خوب بخرم مشخصاتی که ازش می خوام اینکه صفحه نمایش داشته باشه،شارژ رو به مدت بالایی نگه داری کنه و کیفیت صدا ی متوسط به بالایی داشته باشه و قیمت اون برای من خیلی مهمه قیمتش از ۱۰۰ هزار تومن پایین تر باشه.
خیلی دوستون دارم، خیلی قشنگ میخندید، خیلی دوستون دارم... خیلی خوب آدمای اطرافتونو درک میکنید، اذیت میشم که نمیتونم اونی که میخوایید باشم... من خیلی دوستون دارم ... نمیتونم درست ازتون تعریف کنم فقط میدونم خیلی دوسِتون دارم.
خدا حفظتون کنه و برای من نگهتون داره، آمین:)
ب.د.س.ف.و.د.ح.ز.......
دیگه تحمل این خانه و این خانواده کوفتی ندارم حالم ازشون بهم میخوره کاش یا بمیرم یا اونقدر ازتون دور بشم ک هیچ وقت منو نبینید اصلا فراموشم کنید
امشب داشتیم میرفتیم جشن که جاشو بلد نبودیم بعد من زدم توی گوشیم روی نقشه نشون داد هرچی حرف میزدم اصلا هیچکی توجه نمیکرد انگار کر بودن مخصوصا مامانم محو بود همش با دیوار حرف میزنم صد بار میگم اینجوری از اون ور اصلا انگار من روحم و اونا انسان نمیفهمن.
بعد داییم رانندگی میکرد نمیدونم خوب بود یا بد اصلا ه
باسلام و شب بخیر
خواستم ازتون یه سوال بپرسم، اگه راحت نبودین ناشناس پیام بدین، و اون اینکه:
تو زندگی متأهلیتون چه آرزویی دارین؟؟
شاید اینطوری سوالمو بخونین حسرت به دلتون مونده همسرتون چی کار کنه؟؟
یاشایدم داشتن چیزی یا موقعیتی، یا هر چیزی که به ذهنتون میرسه ازینکه متأهلین و آرزوشو دارین
راحت باشید لطفا کوچیک و خنده دار و بزرگ و دست نیافتنی هم بود بگین
خب بیا امروز هم ثبت کنیمبه تاریخ دومین باری که توی زندگیم در جایگاه یک دانش اموز یا دانشجو استاد (معلم) باهام بد برخورد کرد.
یکی دوم راهنمایی.یکی الان
شگفتا به ادب ، فرهنگ و شعورشون. حیف لقب استاد که به اینا میدن.و بیچاره استادهای عزیزی که توی گروه اینها قرار میگیرن
و دارم به این هم فکر میکنم که حتی اگه این درس رو بیفتم هم برام مهم نیست.تا ترم آخر و تا وقتی مجبور نشم برنمیدارم

روزی که از این خراب شده برم حتی پشت سرم هم نگاه نمیکنم.به تعداد رقم ها
سال جدید داره دانلود میشه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬜️ 99/5%
حق الناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمیشود آنچه از من بر دل دارید دانسته یا ندانسته در این روزهای پایانی سال ببخشید
سال نو پیشاپیش مبارک
خدایا خودت هوامونو داشته باش
اینجانب درحال انتخاب قالب برا وبلاگم هستم. از قبل با بلاگ اشنایی دارم و خودمو مفتخر میدونم که از این سرویس در جمع بلاگی ها استفاده میکنم
بنظرم همین قالب چرمیه مناسبه. هم بر اساس تاریخ پستارو نشون میده و هم باحاله. ریسپانسیو هم نیست که اهمیتی نداره. 
میخوام از همین پست به همه خواننده های عزیز بگم اگه پیشنهادی یا تجربه ای داشتید حتما خصوصی یا عمومی بهم بگید خواهش میکنم ازتون.
 واویلا... خودش بود؛ قتلگاه من! قلبم سر جاش بالا و پایین می پرید. بعد،
یهو تپشش رو توی زانوی پای چپم و بعد توی پاشنه پای راستم حس کردم. اون قدر
موضوع مهم برای فکر کردن داشتم که این یکی خیلی هم مهم نباشه.وارد
اتاق استادان شدیم. خانوم فراندون معرفی فرمودن: «این هروه است، استاد
راهنمات. پاتریک و هانری هم از استادای ما هستن. این هم لورانس منشی دوم
لابراتوره.» و با هیجان خاص و لبخند چشمش رو دوخت به د َستای جماعت!هروه،
پاتریک، هانری و خانوم منشی
شما چطور نصیختی رو بیشتر دوس دارید؟
براتون فرقی داره از طرف چه کسی دریافتش کنید؟
یا توی چه زمینه ای باشه؟
 
خودتون چی؟
چقدر نصیحت میکنید؟
کی نصیحت میکنید؟
چطوری و با چه لحنی؟
 
دوس دارید کسی که ازتون داره یه نصیحتی میشنوه چه واکنشی داشته باشه؟
 
خودتون چه واکنشی نشون میدین؟
 
 
درستش چیه؟
 
اول شما جواباتون بذارید
بعد منم جوابمو میذارم
یه عده ای هم هستند که طوری رفتار می کنند که همه جز خودشون احمق به نظر بیان 
فکر می کنند فقط خودشون توانایی انجام یه کاری رو دارند و بقیه همیشه باید نیازمندشون باشند 
فقط خودشون دانای کل هستند و بقیه هیچی نمی فهمند 
کافیه یه بار بدون گفتن بهشون خودتون مشغول به کار بشید و می بینید که نه تنها طرف بهتر از شما نبود و چه بسا داشت فقط به نفع خودش کارهارو پیش می برد 
به جای کمک فقط داشت ازتون استفاده می کرد 
و اون لحظه که دستشون رو می کنی چقدر خوبه !
گر گناهی می کنی در شب آدینه کن
تا که از صدر نشینان جهنم باشی
این بیت رو از دوست پسر یکی از دوستام یاد گرفتم. این روزها خیلی برام مصداق پیدا می کنه و خیلی بهش فکر می کنم. واقعا راست میگه ها! آدم خطا هم می خواد بکنه درست خطا کنه! والا دیگه. اصلا خیال نکنید می خوام بحث اخلاقی کنم و مثل همیشه ادب و اخلاق رو ترویج بدم ها. ابدا! امروز می خوام اتفاقا از بی اخلاقی براتون بگم. و ازتون خواهش کنم اگر بی اخلاقی هم می کنید، حرفه ای بی اخلاقی کنید. مثال زدنش فعلا ب
_دنیا اینجوری نمیمونه، خدا بزرگه تا منو همکارام هستیم خیالتون راحت باشه ما ازتون مراقبت میکنیم
شیفتش تمام شده بود؛ در حالیکه راهرو بیمارستان را به سمت درب خروج طی میکرد ماسک و لباس مخصوسش را درآورد و با لبخندی تلخ از بقیه خداحافظی کرد.
از درب بیمارستان که خارج میشد سرفه‌ای خشک زد؛ با خودش گفت : چیزی نیست الان میرم داخل میدم بچه ها ازم تست بگیرن.
_مامان جان سلام من یکی دوهفته خونه نمیام؛ بچه های بیمارستان دست تنهان بهتره بمونم کمکشون کنم. گفت
به خودم قول دادم قبل امتحان فردا پست بزارم..مث قدیم ازتون بخوام واسم دعا کنین..ساعت یک تموم کردم تا دو یه نمونه سوال حل کردم و ایه خوندم ولی دوره نه...چیزی خیلی یادم نیست...اگ ممکنه واسه من و همه اونایی ک فردا امتحان دارن دعا کنین مخصوصا دوازدهمیای مظلوم و خسته...تا فردا بیام پست بزارم دوباره و خبرای بد بدم و از اتفاقات این مدت بگم:)
نماز روزه هاتون قبول♡
طبق روال هرسال باید تا دیشب نمره هامونو میداده ولی نداده هنوز
باور نمیکنم داره تصحیح میکنه
من یه جواب بلد بودم برای اکثر سوالام نوشتم
ازتون میخوام یه صلوات از ته ته قلبتون بفرستید پاس شم حتی به12 هم راضیم(پاسیش دوازده است)
+خب خداروشکر پوسیدگی پاس شدمو رادیو هم18وخوردی شدم،ولی از استرس امتحان دیروزم دارم میمیرم
کاملا بداهه باید بگم که ما آدم ها(من و شما)  ممکنه در زندگی به مسائلی پی ببریم(در مورد خودمو،دیگران و یا جهان هستی) ولی اینکه تنها کسی باشیم که به این مسائل پی برده باشیم خیلی کمه و به ندرت پیش میاد اما چون از پیش نمیدونستیم و خودمون برای بار اول باهاش مواجه میشیم این تصور قوت میگیره که احتمالا بقیه هنوز بهش پی نبرده باشند!
حالا می خوام که بدون هیچ محدودیتی ازتون دعوت کنم اون دست رازهارو اینجا برای خودمون(من و مخاطبین عزیز جان) به یادگار بمونه!
از این به بعد دیگه ساکت نمیمونم هر دفه اسممو اورد دعوا درست میکنم, امروز هم با دعوایی که میشه اعلام حجت میکنم که هر دفه اسممو بیاره اون شب به تعداد دفعاتی که اسممو اورد میترسونمش و اذیتش میکنم. چیه؟ اگه با بیشعوریش سوار مامان بابا شده من از اون بیشعور تر میشم. نمیزارم سوار من  بشه. دیگه یک ذره هم رحم ندارم بهش. رقیه هم خیییییییبلیی راحت میترسه خییلی چیه میخوان هر دفه که بخوام بترسونمش یا اذیتش کنم منو دعوا کنن؟ مهم نی الان رقیه داره اذیتم میکن
تنها روی پشت بومی که فقط آسمون ازش دیده میشه نشستم دارم نهار میخورمخوابم میاد
و دارم فکر میکنم که بعد از نهارم برم بخوابم یا درسمو ادامه بدم
بیدار بودنم باعث افزایش یک نمره بشه مثلا . خوابیدنم باعث لذت آنیم شه
اما مگه اون نمرهه قراره کوه رو جا به جا کنه؟
من که به رفتن به نمایشگاه کتاب و خونه دوستم و ملاقاتشون نه گفتم
به خوابم نه نگم دیگه
به درک که قرار نیست زود تموم شی مرورت کنم :/ بعضی وقتها مثل الان ازتون متنفرم که هنوز تخصصی نشدید
*عنوان هم رب
از بچگی همیشه دلم می خواست یه روز یه چراغ قدیمی و عتیقه پیدا کنم،نازش کنم و یهو یه غول چراغ جادو ازش بزنه  بیرون و سه تا از آرزو هامو برآورده کنه
واسه همین همیشه همه قوری ها و کتری ها و ظرف های قدیمی خونمون رو ناز میکردم⁦‍♀️⁩
اما الان که به اون زمان فکر میکنم،با خودم میگم که اگه اون غول چراغ جادو جلوم ظاهر میشد،چه آرزویی باید می کردم؟!
ازتون میخوام برای چند دقیقه بهش فکر کنین...اگه یه روز یه غول چراغ جادو سه تا ارزوتونو بخواد برآورده کنه،چه آ
یه بار هم تو سمینار ماهانه پزشک و ماما، یکی از دوستان میکروفون رو روشن کرد و رو به پزشک ها گفت: شما الان باید فرمایشات منو یادداشت کنید چون قراره وقتی تشریف آوردم مراکزتون کاری که ازتون خواستم رو تحویل بگیرم، تکرار هم نمیکنم.
شب تمام وبلاگ نویسان خوش
امیدوارم امروز ، روز خوبی بوده باشه براتون
ی خواهشی داشتم ازتون اونم اینکه لطفا فردا برای مراسم شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی تشریف بیارید
شاید اگر امثال حاج قاسم عزیز و مانند ایشان نبودند داعش به ایران هم رسیده بود
شاید خیلی قبل تر از اون امنیت ما از بین رفته بود
شاید ...
لطفا فردا بیایید
این کوچک ترین کاریست که میتوانیم در قبال زحمات ایشان انجام بدهیم
#هرایرانی_یک_سلیمانی
 
سلام دوستای گلم امیدوارم حالتون خوب باشه
ازتون میخوام بگیدبرداشت شما ازمفهوم هرعکس چیه؟ یادرمورد همش یافقط چندتا ..رندوم به انتخاب خودتون فرقی ندارهتنوعش خیلی زیادبود ،این چندتانظرخودموخیلی جلب کردفکرکردم شایدشماهم خوشتون بیاد 
بعدش آخرسر مقایسه برداشت های متفاوت خیلی جالب میشه
 
ادامه مطلب
سلام به همگی
دختری هستم ۳۰ ساله و مجرد. چشمانم چند ساله که ضعیفه و هر کدوم از چشمانم نمره اش ۱ و نیم هست. واقعا برای ورود به اجتماع و مهمانی و دانشگاه و ... با مشکل مواجه میشم چون همه رو تار می بینم.
هزینه عمل لیزیک هم ندارم ولی میدونم بیمه تکمیلی عمر هزینه عمل رو میده. میشه ازتون بخوام اگه کسی اطلاعی داره بهم بگه. کدوم بیمه عمر بیشترین مبلغ رو پرداخت میکنه و شماره چشمام حتما باید بالای چند باشه تا بتونم از خدمات بیمه تکمیلی عمر استفاده بکنم؟
ممنو
دریافت
حجم:3مگ
سلام به دلیل یه روز عقب موندن ازتون عذر میخوام  برای شرکت در این بخش اول باید این پیش نیاز هارو داشته باشید:
1 کشیدن نقاشی البته باید قطعه قطعه بکشید یعنی دست و پا و سر به بدن متصل نباشد چون در آینده انیمیت نمی شود
2داشتن گوشی دوربین دار و عکس گرفتن از نقاشی
خوب اول باید با ابزار های خطی پینت از روی خط های نقاشی برید مثل آموزش البته یادم رفته در ویدیو نشانگر موس رو روشن کنم 
آموزش بعدی کار با فوتوشاپ:)
نهایت تلاشی که تونستن بکنن میدونید چی بود؟ مامانم تا ده موند خونه و بعد گفت سفارش کردم نوردیده رو که اذیت نکنه و د برو که رفتیم:| کاش فقط همین بود لعنتی! برای سه ساعت و غرهای دیروز چنان قیافه گرفته که نگو. که مثلا برم معذرت بخوام و به غلط کردن بیفتم. فکر کرده. عمرا دیگه بخاطر چیزی که حق دارم درموردش معذرت بخوام. برگشته میگه فقط بچه های من با هم کل کل میکنن و فقط تو خونه ی ماست که نه تنها ما رو نمیفهمن و کمک نمیکنن بلکه به جون هم میپرن. چون من بیشتر ا
سلام به دوستان عزیز خانواده برتر
دوستان یه خواهشی ازتون دارم، هر کی سوالم رو میخونه خواهرانه و برادرانه راهنماییم کنه.
دوستان من دختری با سن بالا هستم... این رو گفتم که یه سری رشته ها رو که محدودیت سنی داره نگید بهم. ممنون ازتون . 
جدیدا کاردانی معادلم رو در رشته ریاضی گرفتم. دوستان من چندین سال پیش تو دانشگاه دولتی مشغول به تحصیل بودم که درسم رو بخاطر مشکلات خانوادگی (مشکل مالی، فوت یکی از نزدیکانم و اعتیاد ) نتونستم ادامه بدم و نصفه کاره رها
به مناسبت شهادت این شهید عزیز ازتون دعوت می کنم غزلی که پارسال فقط به قصد اینکه یادی از بزرگی دنیای یک هم سن و سال کرده باشم نوشتم رو بخونید:
شاهد بی سر
جاشون بهشته ان شالله برای ما هم دعا کنن و عاقبت به خیری نصیب همه مون بشه ...
زرشک پلو یکی از خوشمزه‌ترین غذا‌های اصیل ما ایرانیاس و فکر کنم اکثرمون عاشقش باشیم. این مدل زرشک پلو رو بهتون پیشنهاد میکنم که هم خیلی سریع آماده میشه و وقتی ازتون نمیگیره و هم لذیذه. همین که برنجو دم بذارین مرغ و زرشک خوشمزه تون هم حاضره.

ادامه مطلب
سلام بچه ها
باید یچیزی رو بهتون بگم، نویسنده فیکشن him ازمون خواست تا فیکشنش رو از تو سایت برداریم!
مثل اینک ی عده بدون اجازه این فیک رو توی روبیکا آپلود کرده بودن، روبیکا هم ک زیر نظر فتا و ایناس! خلاصه اینک دارن دنبال نویسنده اینجور فیک ها میگردن، برای همین بهمون گفت ک برش داریم
همین دیگ گفتم ی اطلاعی بهتون بدم ✌✋
بازم ساری
نکته آخر:
بچه ها خواهشن، هیچ فیکی رو داخل روبیکا قرار ندین! برای نویسنده ممکنه بد شه، روبیکا زیر نظر سپاهه
اگر هم فیکی
مینا سان کنیچیوا ^^
درود به همه دوستان عزیزی که از وبلاگم دیدن میکنید. ازتون یه خواهش دارم.
این پست رو گذاشتم تا کمکم کنید وضعیت وبم رو بهبود ببخشم.
میدونم خیلی وقته که فعالیتم پیوسته نیست. مدتی هم هست که سیستم دردسترسم نبوده و از الانم فقط جمعه ها امکان استفاده ازش رو دارم. مطمعنا با شروع سال تحصیلی هم تایمی که الان میتونم برای وب صرف کنم کمتر خواهد شد. با اینحال ازتون میخوام که اشکالات وبم رو بهم بگید.
انتقاداتونو بگید و خواهشا انتقاداتون هم
معین یک کتاب ازم گرفت
یه گوشش نوشته بودم "کاش معین از زندگیم میرفت بیرون"
نتیجه:
۱.مویز بخورید،برای تقویت حافظه خوبه.حافظه ی خوب که داشته باشید ،متوجه اید چه کتابی رو به امانت میدهید!
۲‌.هر فکری که به ذهنتون‌خطور کرد،سریع یه گوشه کناری پیادش نکنید!
۳.وقتی دوستتون ازتون سوال میکنه" چرا میخواستی از زندگیت‌ برم بیرون" بلند نزنید زیر خنده!
۴.یک آدم‌عاقل هیچوقت نمیخواد تنها دوست‌ماشین دارش از زندگیش‌بره بیرون!
آخرین باری که به این‌شدت خندی
 
سلام دوستای گلم امیدوارم حالتون خوب باشه
ازتون میخوام بگیدبرداشت شما ازمفهوم هرعکس چیه؟ یادرمورد همش یافقط چندتا ..رندوم به انتخاب خودتون فرقی ندارهتنوعش خیلی زیادبود ،این چندتانظرخودموخیلی جلب کردفکرکردم شایدشماهم خوشتون بیاد 
بعدش آخرسر مقایسه برداشت های متفاوت خیلی جالب میشه
 
ادامه مطلب
وقتی از ۹ سالگی وبلاگ نویس بودم یاد نگرفتم بدون اینجا خوشحال باشم. تو دنیای واقعی آدمای واقعی چرا نمیبینن منو.؟ واسه شکوایه نیمدم . دوست دارم بنویسم. دوست دارم دوست پیدا کنم. همینجا دقیقا همینجا. ولی به خودتون بیاید خودتونو تبدیل کردید به یه قهرمان توی توییتر توی فیش بوک وبلاگ تلگرام اینستاگرام همه جا فقط یه عده دیده میشن. نمیگم لیاقتشو ندارن دارن قلم خوبی دارن فوق العاده . ولی دوست نمیشن انقد دورتون شلوغه که ما معمولیارو نمیبینید. خیلی ازتو
شب هشتم محرم 
حاج آقا گفت تو زندگی ما همیشه پر از نشونه هاییه  که خدا حواسش بهت هست ، مثلا سر کلاس نشستی یهو معلم درباره موضوعی صحبت میکنه که چند روزه ذهنتو گرفته ، اون‌ موقع اگه چشماتو ببندی رو به این نشونه ها، یعنی اینکه تو‌ نخواستی ، تو قبول نکردی ، 
وگرنه خدا همیشه در خونه اش بازه ... 
امشب یکم دلم گرفته ، فقط ازتون میخوام سر دعاهاتون 
یه گوشه چشمی هم به من داشته باشید لطفا ...
یک طرف اکبر به میدان میرود 
دامن کشان ... 
شب هشتم محرم ، شب حضرت
فرض کنید در چنین شرایطی هستید:
هوا خیلی گرمه و عرق کردید.
چند ساعت پیاده‌روی با یه کیف سنگین باعث شده حسابی خسته بشید و لباس‌هاتون به بدنتون چسبیده.
آخرین باقیمانده آب‌تون رو چند ساعت پیش خورده‌اید و گلوتون به شدت خشک شده.
شدت گرما و خستگی قدرت هرکاری رو ازتون گرفته و چند کیلومتر تا آبادی بعدی هنوز فاصله دارید.
از طرف دیگه شما در کشور خارجی هستید و زبان مردم اونجا را هم متوجه نمیشید.
اینجا جایی است که شما متوجه محدودیت‌های جسمی و ذهنی خودتو
آدم ها به چه نقطه ای می‌رسن توی زندگی که میتونن تو فضای مجازی از حالِ بدشون بنویسن؟ چقدر احساس ضعیف بودن و تنها بودن میکنن؟ چقدر روحشون مچاله میشه؟ چقدر تو فضای حقیقی زندگی نمیتونن خودشون رو بروز بدن و به هر دلیلی رعایت میکنن؟ یا گوشی برای شنیدن ندارن...
من همونقدر حالم بده. 
خدایا! خدای من! من احساس میکنم توکل‌م رو گم کردم و زیر بار زندگی داره کمرم خورد میشه. توکلم رو بهم برگردون و قوی ترم کن و گشایش در کارم قرار بده. 
ممنونم. 

پ.ن: برام دعا کن
دو سالگی وبلاگ مبارکککککککک دو سال عالی کنارتون داشتم.یه سال ازتون مرخصی میگیرم و بعد کنکور میام.کم تر از یک سال.دل تنگتون میشم که میام بهتون سر میزنم.مراقب خودتون مهربونیاتون وبلاگاتون تموم باور های خوشگلتون باشید :)

پ.ن:اگر برای نوسندگی تمایل داشتید باشید بهم جیمیل بزنید.کاری هم بود جیمیل و ایستا و هانگوتس در خدمتم.:)ارادمتندتون melina
جیمیل:meli1381a@gmail.com
ایدی اینستا:meli1381a
هانگوتی:meli1381a@gmail.com
سلام !
پارسا ل که بیان بودم یه نفری بود به اسم اقای برادر
که یهو عاشق شد و وبلاگ رو پاک کرد و رفت!
 
فقط خواستم ببینم حالتون خوبه یانه؟
یه 10/11ماهیه ازتون بیخبریم!
 
 
+یه ناشناسم بود اون زمانا با کامنتش منو سرکار میذاشت!
هستی هنوز؟
 
اصن دلم عجیب براتون تنگ شد : (
 
از شدت ناراحتی با خودم صحبت میکنم وقتی به اوجش میرسه صدام بلند میشه بعد یادم میاد نباید بلند صحبت کنم
نفسم
میگیره وقتی کسیو ندارم درمورد چیزایی که دوست دارم صحبت کنم باهاش وقتی
کسی رو ندارم وقتی ناراحتم بهش بگم ناراحتم ینی از بچگی این شکلی بودم
مجور بودم تمام احساساتم رو مخفی کنم
زندگی کاملا عادلانس اما
مهم منم که فعلا فشار روحی رومهدوس دارم گوشیمو پرتاپ کنم به افراد
خانواده بگم متنفرم ازتون بعد بلندشم برم برای خودم زندگی جدیدی بسازم
سلام دوستان
یک کدی رو نوشتم و به عنوان حق حفاظت مطالب یا همون کپی رایت به وب اولم اضافه کردم میخواستم بدونم کد به درستی کار میکنه یانه؟!
اگر براتون امکان داره به وب اولم برید و سعی کنید مطالب یا متون وب رو کپی کنید ببینید میشه کپی کرد یا نه؟!
این هم لینک:
https://raredownload.blog.ir/
ممنون میشم ازتون اگه این کار رو بکنید :)
در پی پست آقای دکتر صفایی نژاد در رابطه با کنترل کردن زمان اپلیکیشن های تلفن همراه که خیلی برای من جالب و حیاتی بود. چون تاقبل از این من مجبور بودم برای استفاده از بعضی اپ ها قبلش تایمر گوشیم رو تنظیم کنم... که از وقتم درست استفاده بکنم خصوصاً امسال که باز هم یکی از اهدافم هست ... کاهش زمان استفاده از فضای مجازی
رفتم سراغ گوشیم و قابلیت های جالبی پیدا کردم. یکیش همونی بود که دکتر فرمودند موارد دیگه هم اینه که شما میتونید برای هر اپ زمان مشخصی تع
لعنت به کرونا!
لعنت به آدم هایی که با زبون خوش، توی خونشون نمی شینن!
لعنت به کسایی که فقط به فکر خودشونن!
مراقب اطرافیان و عزیزانتون باشین...
تروخدا جلوی مسافرت رفتن دیگران رو بگیرین!
یعنی شما راضی هستین که اون عزیزی که میرین به دیدنش، یه وقت خدایی نکرده آلوده بشه و چیزیش بشه؟!؟!
واقعا خودتون رو می بخشید؟!؟!؟
شما خودخواهی؟! باشه. ولی این خودخواهیت، فقط با جونِ بی ارزشِ خودت بازی نمی کنه؛ صد ها نفر رو درگیر خودش می کنه!
تروخدا، لطفا، خواهشا، التما
سلام
از اونجایی که به نظرات مخاطبین وبم اهمیت میدم ، میخواستم ازتون یه سوالی بپرسم ...
یه سری اتفاقات ، داستان ها ، وقایع و اینایی هست توی زندگی که برای آدم اتفاق میافته ... در کل میشه گفت یه سری مطالب یهویی 
از این مطالب یهویی بذارم یا نه ؟؟
 
 
نمیدونم جمله م رو چطوری و از کجا شروع کنم ولی همین اولِ اول ازتون میخوام هیچوقت از ادمای اطرافتون انتظار نداشته باشین مطابق میل شما رفتار کنن! فرقی نمی کنه اون ادم کی باشه؟! میتونه همسر، فرزند، خواهر، برادر، مادر و پدر یا دوست شما باشه.
هر ادمی شخصیت و تفکرات خاص خودشو داره که با اونا حالش خوبه و خوشحاله! سعی نکنیم مجبورش کنیم شخصیتشو تغییر بده! سعی نکنیم مجبورش کنیم که همیشه مطابق میل ما رفتار کنه! 
زمانی که پست گذاشتم و از حال بدم گفتم، یکی ا
دکتر حسابی روز چهارشنبه به شاگرداش گفت: فردا شفاهی ازتون امتحان می گیرم.بعد دوباره همون لحظه گفت: نه همین امروز اونم کتبی امتحان می گیرم.بعد شاگرد ها اعتراض کردند.بعد دکتر گفت: همین که هست هرکی هم اعتراض داره بره جلوی در وایسه.از ۵۰ نفر فقط ۴ نفر رفتن جلوی در.بعد اینکه امتحان تموم شد رو به شاگرداش کرد و گفت: از همتون ۱۰ نمره کم میکنم!شاگردها اعتراض کردند.باز دوباره گفت: نمره ی اون ۴ نفر هم ۲۰ رد میکنم.شاگرد ها با شدت بیشتری اعتراض کردند.دکتر حس
 برای از بین رفتن خجالتتون، اون هارو انجام بدید.
۱- پنجاه هزارتومان پول را به پول خردهای ۵۰۰ تومنی تبدیل کنید.
چگونه: با رفتن به مغازه های کفاشی، معاملات مسکن و...، این ۵۰ هزارتومان رو خرد کنید.
با این کار، نه شنیدنتون قوی می‌شه و اعتمادبه نفستون زیاد.
۲-یک متن تئاتر در اینترنت پیدا کنید و با دوستاتون، ۳۰ بار تمرینش کنید.
خیلی باحاله، مخصوصاً جای خانم‌ها و آقایون عوض شود.
مثلاً: در متن گفته: آقا بگه: عزیزم چرا اینجایی
به جای آقا، یه خانم با لحن ی
دوستای گلم سلام
شرمنده که یه مدت نبودم به هر حال امتحان داشتم و درگیر دانشگاه بودم اما سعی میکنم از شنبه خیلی فعال تر باشم تو وب
لطفا وبلاگ مارو تبلیغ کنین تا بازدید ها زیاد بشه
ضمنا مرسی از انرژی هایی که میدین ازتون خواهش میکنم نظراتتونو بیشتر تو وبلاگ بنویسین تا بتونیم با انتقاد و پیشنهاد های شما وبلاگ بهتری داشته باشیم.
 
نرگس هواخواه
بیش از یک سال از آخرین مطلبی ک در این وبلاگ گذاشتم میگذره. چقدر زود زمان میره و چقدر زیاد فکرام در طول این  یک سال تغیر کرد. نوشته های قبلی شبیه لباسای نو و دست نخورده ای هستند ک از پوشیدنشون بعد مدت ها ترس داری چون میدونی برات تنگ شدن و دیگه تو همون آدم قبلی نیستی.
بگذریم. عمر وبلاگم نزدیک هزارو سیصد روزه... در مخیلم نمیگنجه چقدر زمان یا واحد روز از اولین روزی ک ساختمش گذشته. اما حالا من تبدیل ب مادر بدخلاقی شدم ک سالیان ساله برای تولد بچه اش کاد
به نام خدای خوب و مهربان!سلام بر رفیقای بیانی :)یه مدتی میخوام پست بزارم خیلی فکر میکنم که شاید این زیاده روی باشه، شاید دور از سنم باشه،شاید فکر کنید آدم دروغ‌گوییم و...نمیدونم‌ بعضی موقعا زیاده از حد منفی‌بین میشم...شایدم بگید:عجب آدم بی دغدغه ایه!چه حرفایی میزنه!شاید هم...تا اینجا،این مدتی که تا به حال نوشتم،کسی ازم انتقاد نکرده.ازتون میخوام ازم انتقاد کنید،هر حرفی که تا حالا میخواستید بگید و نتونستید اینجا به صورت ناشناس یا اگه هم دوست د
میخواستیم سرنوشتمون رو با یک آدم جدید شریک بشیم. قرار بود یک کودک بی پناه به جمع خونوادمون اضافه بشه. قرار بود نون زیر کباب همه مون باشه. حتی مشخص کرده بودیم که هرکی رو چطور صدا بزنه. مثلا خاله ام به عنوان مادربزرگ بچه، اصلا دوست نداشت «مادربزرگ» صداش بکنن، به خاطر همینم همگی روی مامان مهشید توافق کرده بودیم. شوهرخاله ام باباجی بود، مامان من خاله بزرگ بود و آخر اسم من و ته تغاری هم فقط یه "جون" اضافه میشد.
همه خوشحال بودیم. همه فکر میکردیم که دخ
احترام نظامی در کل دوره آموزشی یکی از مهمترین اصول محسوب میشه. در دوره آموزشی این احترام گذاشتن خیلی دشوارتر از دوره خدمت در یگان هست. در دوره خدمت در یگان (مخصوصا اگه در کلانتری باشید) سلام نظامی ممکنه به یک یا دو بار در روز محدود بشه ولی در آموزشی این مسئله خیلی سخت تره و شما باید انواع احترام نظامی رو بلد باشین . 
در چند روز اول شما توجیه نیستید و بنابراین ازتون احترام نظامی انتظار ندارند ولی بعد از آموزش ازتون انتظار دارن با دیدن هرکسی که د
 
عاشقانه ای آرام و کلاسیک...این داستان خیلی لطیف و ملیحهیه ظرافت خاصی دارهبه اندازه ی لطافت و ظرافت دونه های سفید مراورید اصل...قلم نرم و روح نواز نویسنده ش زمان رو ازتون میگیره؛ طوری که نمیشه کتاب رو رها کرد! :)داستان در هلند و بر اساس تابلویی به همین اسم که وارمر نقاش هلندی کشیده روایت میشه؛ که در واقع میشه گفت بخشی از سرنوشت وارمره!──── ♡ ────نام کتاب: دختری با گوشواره مروارید✒نام نویسنده: تریسی شوالیهنام مترجم: طاهره صدیقیاننام انتش
طی موضع گیری ها و نقدهایی که راجع به پست قبل و کتاب های موفقیت و روانشناسی داشتید باید ازتون بپرسم دلیل مخالفت تون چیه؟




پ.ن: من خودم به شخصه پروسه ی طولانی مدتی در قهر و آشتی با این کتاب ها بودم. اما دوست دارم نظرات شما رو بدونم :)
تصمیم داشتم جمعه به مرور وقایع رخدادهای هفته ی گذشته بپردازم! و در پایان ازتون درخواست هدیه به مناسبت روز فرخنده ی ولنتاین کنم، اما از اونجایی که خون پاک آریایی در رگ هام جاری است و اساسا ما را با ولنتاین کاری نیست! همین امروز درخواستم رو مطرح میکنم و نگارش اون پست زرد روزانه نویسی رو به جمعه موکول میکنم. :)))))))))
ماه رخان، گل اندامان، سیمین بدننان، ختن بویان، قشنگ ها،همه چی تموم ها؛ یه مصرع، بیت، اصلا شعر کامل، حتی نوشته ی ادبی، حتی تر عکس نوشت
1. دارم سعی میکنم فریاد های شادی داداشم مبنی بر اینکه فردا بخاطر الودگی تعطیلن نشنوم و تظاهر کنم چقد برام مهم نیست و خوششششحااااااللمممممم که قراره فردا تا بوق سگ درس بخونم :'| زیبا نیست؟
2. آقا اگه موهاتون فره تو تاریکی راه نرید. چون ممکنه یه بدبختی بیخبر وارد شه و یه کُپه پشم ببینه تو تاریکی پشماش بریزه :| باشه؟ قول بدین به عمو :||
3. بازم امروز در مدرسه جیغ "یا بذارید برم خونمون یا میرم با آقامون برمیگردم" سر دادندی و چایی خوردندی و دهان ری ری را ص
ماشینو داده مهدی ببره بنزین بزنه -_-  ده صبح -_-  فاطمه بهم گفت...وقت نشد برم  باهاش دعوا کنم ، دیگه زدیم بیرون با ماشین بابای فاطمه...نامرد ماشین و نمیده بشینم....میگه مگه ماشین باباتم  قرار بود بگیری خودت بشینی؟! 
گفتم نه پس برا جناب عالی داشتم می گرفتم -_-
گفت پس حرص نخور چون ماشینم بود باز با همین میرفتیم خوشگل خانم ://
بابا راس می گفت...ولی فاطمه خوب بودا...اینم از دست رفت -_- همه 18 ساله ها اینجوری از دست میرن یا فقط همین یکیه؟!!!...نه فک کنم همه شون هم
نفس دیدارهای دانشجویی به‌نفع «او»ست. در فرصتِ محدودی در همهمه نوچه‌هایش باید حرف‌هایی را بزنی که فرصتی برای تبیین اصولی آن‌ها دربرابرِ رسانه‌ها نداری، و به‌جای تو، او وقت بینهایتی دارد تا با اطلاعاتِ تحریف‌شده، و با استدلال‌های احمقانه دوباره اذهانی را سمتِ خودش بکشاند که به‌راحتی خامِ مغلطه‌ها می‌شوند. فرداش هم نوچه‌ها گوشه عکست با فونت درشت می‌نویسند «این یعنی آزادی بیان» و پخشِ کلونی‌های مجازی‌شان می‌کنند، چون جلوی چشم هم
به نظر من هم تنهایى بزرگترین فلسفه زندگیه.
شاید بزرگترین فلسفه هرکس باتوجه به غمیه که در اون زمینه حس میکنه و احتمالاً اون غم از یه جایى توى نوجوانى کودکى جنینى چیزى میاد؛ از برداشت ما از جهان وقتى نوجوان کودک جنین بودیم. از برداشتى که ممکنه اصلاً واقعیت نداشته باشه اما در دل انسان فتاده میشه که فلان موضوع، مهمترین موضوع تاریخ بشره.....
مثلاً من همیشه متعجب میشم از میزان راحتى اى که افراد در فراموش کردن هم دارند... این اهمیت افراد دیگر در زندگی
به نام خدای خوب و مهربان!

سلام بر رفیقای بیانی :)یه مدتی میخوام پست بزارم خیلی فکر میکنم که شاید این زیاده روی باشه، شاید دور از سنم باشه،شاید فکر کنید آدم دروغ‌گوییم و...نمیدونم‌ بعضی موقعا زیاده از حد منفی‌بین میشم...شایدم بگید:عجب آدم بی دغدغه ایه!چه حرفایی میزنه!شاید هم...تا اینجا،این مدتی که تا به حال نوشتم،کسی ازم انتقاد نکرده.ازتون میخوام ازم انتقاد کنید،هر حرفی که تا حالا میخواستید بگید و نتونستید اینجا به صورت ناشناس یا اگه هم دوست
حاکمیت ترسو همیشه پشت سانسور و خفقان مخفی می‌شه. الان ۲۴ ساعته نت قطع شده و ما نهایتا تحت شبکه‌ی اینترانت به سایت‌های داخلی راه داریم. چرا؟ چون بنزین رو گرون کردن، چون بار معیشتی خانواده رو بالا بردند، چون بنزین سه برابر یعنی باقی چیزها شش برابر. چون کم‌بود بودجه رو قرار هست از جیب ما مردم بگیرن، چون عرضه‌ی اداره ی یک نونوایی رو هم ندارند، چون آقازاده‌هاشون تو کشورهای خارجی و بالای شهر تهران با ماشین‌های آنچنانی ویراژ میدن و ما ملت باید
اپلیکیشن اندروید CV Maker Free Resume builder CV Templates 2020 بهتون این امکان و میده که خیلی راحت رزومه خودتون و طراحی کنید . همونطور که میدونید دیگه تقریبا هرجایی که برای گرفتن شغلی اقدام کنید ازتون رزومه میخوان و طراحی رزومه هم کاری طاقت فرساست . این اپلیکیشن با قالب های متنوع خیلی سریع رزومه شما رو تولید میکنه .
ادامه مطلب
سلام.
نیومدم عرض ارادت کنم و شرف یاب بشم جهت دستبوسی و ته حرفامم بگم آقا ازتون خواهشی دارم و ازتون یک انگشتر ، چفیه ، مهر و شال و... گدایی کنم.
من به اندازه وسعت کهکشان ها دلم از این روزگار و آدم هاش پره...اومدم چند کلمه حرف بزنم.
عرضم به حضورتون...شاید شما به خیال و باور خام خودتون فکر کنید و احساس گنید که از همهٔ امورات در مملکت و... با خبر و با اطلاع و آگاهید...ولی از خیل عظیمی از موارد و مطالب و موضوعات ناآگاه و نادانید. در مملکت اگر فساد باشد و به ش
یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه: «امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!»بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه: «با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره!»دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه.بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد.روزی که نمره ها اعلام شده بود
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
****************************
ما بچه های دهه هفتادی جنگ رو ندیدیم. ما پرورده های دوران اصلاحاتیم. خصوصا همسن های من.
ندیدن و حس نکردن طبعا باعث میشه یه سری چیزا رو هم حس نکرده باشیم.
ما حس نکردیم که هر لحظه خبر شهادت شنیدن یعنی چی.
حتی حس نکردیم شب بخوابی و مطمئن نباشی که تا صبح موشکی روی سرت نیفتاده باشه یعنی چی.
البته باید بگم که ما چیزهای دیگه ای رو خیلی خوب دیدیم.
فتنه های مختلف...
این که صبح بریم بیرون و معلوم نباشه تا شب که برمی
سلام 
حال پدرم اصلا خوب نیست و ما دیگه دست به دامن خدا و ائمه هستیم 
۱۴ میلیون صلوات نذر کردیم که یکی از اقوام مون از نذر نتیجه گرفته و ما هم این نذر و کردیم 
حالا هر کسی که دوست داذه توی این نذر به ما کمک کنه تعدادش رو کامت کنه که من بنویسم ، ان شاء الله خدا ازتون راضی باشه و خیر و برکت به زندگی تون بده 
دوستان شاید نتونم ریپلای کنم چون حال و روز خوبی ندارم از امروز بعد ملاقات 
بسم الله الرحمن الرحیم ./
۲۶ سال از خدا عمر گرفتم ولی هیچوقت به اندازه ی امسال دلم نخواسته بود که حضرت پیامبر رو کنار دلم داشته باشم ! پیامبری که هر وقت هر جا اسمشون اومد صفت « مهربان » هم از خاطرم گذشت ! راستی که امام زمان (عج) هم نام پیامبرن و شبیه ترین به پیامبر ! چقدر جاشون خالیه این روزا ، تو این جامعه ی گرگ و بره ... تو این همه نابرابری و نابرادری ... اللهم عجل لولیک الفرج ...اومده بودم حاجت دلمو از پیامبر مهربونی بگیرم اونم بعد ۲۶ سال که دست گدای
کسب درآمد توسط فروش و ارائه پنل های کاربری و نمایندگی تلگرام
تلگرام دیگر جز برترین برنامه های ارتباطی ایران می باشد و جای پای خود را در ایران محکم کرده است
و ارسال پیام های تبلیغاتی توسط تلگرام الان یکی از پربازده ترین روش های تبلیغاتی می باشد
دلایل آن
ارسال 2000 حرف در هر پیام
ارسال عکس
ارسال فیلم
ارسال صوت
ارسال فایل
همچنین تعرفه ارسال هر پیام بسیار پایین تر از تبلیغاتی پیام کوتاه می باشد
در حال حاضر بهترین روش کسب درآمد در اینترنت تا زمانی
از اول بچگی تا حالا ماست و سالادو(سالاد شیرازی) و آب غوره رو با دَلار خوردیم(نمک سبز)،دوغو با کودکوته(کاکوتی) خوردیم و خیلی مخلفات دیگه که حالا تازه خیلی ها دارن مزشو تو دوغ های آماده امروزی ویا سفر به شمال تو غذاها میچشن.امروز که تو دوغم کودکوته ریختم به مامانم گفتم: مامان بقیه که این چیزا رو ندارن چطور زندگی میکنن! آخه غذاهای شمالو به لطف گیاهان کاملا خود-رو که هرررر جایییی سبز نمیشن،کجای دنیا میشه خورد کجا! اونوقت دارن ویلا میسازن شهرک میسا
انتظارمو باید از آدما کم کنم . بفهمم می تونم مهم نباشم برای آدمای مهم زندگیم .
می تونم رفیق کمرنگی باشم . می تونی فقط وسیله ارضا نیاز طرف مقابلم باشه می تونم خیلی پیش پا افتاده تر از اون چیزی که قکر می کنم باشم . آه.  قرار نیست لیت آدمای مهم زندگی آدمای مختلف با هم یکی باشه . باید بی حس تر باشم به آدما . خیلیاشون قراره بیان و برن . با خودخواهی تمام باید خودمو حفظ کنم و ور عین حال اوقات خوشی رو برای فرد مقابلم در زمان نزدیک یودنش به من رغم بزنم و اگه خ
دومین ماه رمضان من در هلند از نیمه گذشته و من شکرگزار خدام. من نمیتونم روزه‌های ۱۹-۲۰ ساعته بگیرم و به همین خاطر با ساعات شرعی مکه روزه می‌گیرم. واقعیت اینه که این ماکزیمم حد توانمه و امیدوارم که خدا همین رو که ازم برمیاد بپذیره ازم.  خیلی خیلی عجیبه حس اینکه وقتی آسمون روشنه و هنوز خورشید تو آسمونه آدم افطار کنه! ولی دیگه به این هم عادت کردیم. فکر کنم حداقل تا یکی دو سال آینده مجبورم به همین سیستم پایبند بمونم تا روزها کوتاه‌تر بشن. مسئله‌ی
 
بچه ها دو تا مانتو مجلسی  نشونتون میخوام بدم و ازتون نظر بخوام همکاری میکنین ؟!
خودم مانتو مجلسی گرفتم منتها زن داداشان گرامی میگن اونی که زن داداش بزرگه برام آورده و مال خودشه بپوشم !
خودم و خواهر بزرگم موافق مانتوی خودم هستم ولی بقیه بدون استثناء نظرشون دومی است
اگر موافقین و همکاری میکنین بهم تو این پست بگین که پست بعدی رو رمزدار بذارم.
ممنونم 

+
اگر اکثریت اوکی بدن من تا ۴ ساعت دیگه اون پست رو به امید خدا میذارم.
ممنونم 
نمیدونم این چندمین وبلاگیه که توی بیان ساختمش و دارم الان حذفش میکنم ! 
اما خب هر اومدن یه رفتنی داره !
الانم فکر کنم وقت رفتنه منه ..
میرم دنبال کار و زندگی ..
تا قوی تر برگردم !
فکر کنم دیگه نوشتن بس باشه  !
+به یه نفر قبلا گفتم من خاطرات و دلنوشته هامو مینویسم تو یه سر رسید و اخر سال اونو اتیشش میزنم !
الانم فکر کنم وقت اتیش زدنه این وبلاگه 
تو این مدت خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم !
مرسی از همه ی 71 نفرتون بابت همراهی هاتون ..
خوش گذشت .
خوشحال میشم بدون
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
داشتم میومدم خونه
کنار خیابون ی پسر کوچولو بود
از همین کوله های کلاس اول یا دومی که ی بچه بهشون وصله
پسر کوچولو میخواست از خیابون رد بشه ولی نمیتونست
خیابون خیلی شلوغ و بزرگی نیس ولی برای بچه ای که شاید زیاد این کار رو نکرده شاید ترسناک باشه
پسرک چند بار اقدام ناموفق داشت و من از چند متر مونده بهش داشتم دیدش میزدم
وقتی رسیدم پیشش 
گفتم: میخوای کمکت کنم رد شی؟
با ترس واضحی که تو صداش بود سریع گفت: نه نه مرسی خودم رد میشم
گفتم: باشه آفرین بهت
و نت
 
 
 
نمیدونم تا حالا شده از خودتون متنفر شده باشین! از اینکه مجبور به تحمل کسی مثل خودتون هستین ناراحت باشین و اعصابتون خورد باشه. تا حالا  شده فقط احساس بیهودگی بکنین. به خودتون نگاه کنین و تو دلتون بگین چقدر بی مصرفی! ای کاش هیچوقت بدنیا نمیومدی. شده اونقدر احساس کسالت و بی حوصلگی بکنین که حتی نای بلند شدن از سرجاتون رو نداشته باشین! از همه ی ادم و عالم فراری باشین و تا اسم مهمون میاد عزا بگیرین. شده هزار بار برنامه بچینین تا روزتون رو طبق بر
و بلاخره دیروز اینگار که اجبار باشه به سرِ قرارم با ژینو رفتم.
کتاب"رویا در شب نیمه ی تابستان" از ویلیام شکسپیر،رو بهم هدیه داد،با یه چیزی که شبیه جاکلیدیِ و با رزین و پوست گردو و یه کم خرت و پرت درست شده بود.
اگر ف.ح اونجا نبود احساس خوبی نداشتم،واشنا رو شکر کردم که حداقل گاهی اون رو کنار خودم دارم.
یکم شیطنت کردیم و خندیدیم و مثل اکثر اوقات هیچ چیز خوردنی و نوشیدنی و غیر خوراکی تهیه نکردیم.
سینما اونقدر شلوغ بود که از کنار باجه تا کنار درخت های
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
یاد اون روزایی بخیر که بچه بودیم و خودمونو میزدیم به اون راه تا واقعا سوپرایز شیم..
از اینکه میگفتن نیا تو این اتاق، فعلا کار داریم اینجا...بعد هی دلت بال بزنه اون اتاق چه خبره و از فضولی بترکی اما  همه کنجکاویت برمیخوره به پشت درای قفل و آدمایی که تو اون اتاق یکاری میکنن که تو نباید بفهمی
اما کم کم درا باز میشه و میبینی اتاق تزیین شده از کاغذ های رنگی و بادکنک... و یه سفره ی تولد کوچولو
اون موقع رو ابرایی انکار رو ابرا بپر بپر میکنی..
کم کم هم مهمو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها